جدول جو
جدول جو

معنی زعیم الدین - جستجوی لغت در جدول جو

زعیم الدین
(پسرانه)
پیشوا و رهبر دین
تصویری از زعیم الدین
تصویر زعیم الدین
فرهنگ نامهای ایرانی
زعیم الدین
(زَ مُدْ دی)
یحیی بن عبدالله بن محمد بن العمر، ابوالفضل زعیم الدین. فاضل و از وجوه اعیان دولت عباسیان بود. وی به سال 570 هجری قمری در بغداد درگذشت. رجوع به اعلام زرکلی ج 3 ص 1151 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نعیم الدین
تصویر نعیم الدین
(پسرانه)
نعمت دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از معین الدین
تصویر معین الدین
(پسرانه)
یاریگر و کمک کننده در دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زکی الدین
تصویر زکی الدین
(پسرانه)
پارسا در دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زین الدین
تصویر زین الدین
(پسرانه)
عربی آنکه موجب زینت دین و آراستگی دین است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عین الدین
تصویر عین الدین
(پسرانه)
چشم دین، عزیز در دین
فرهنگ نامهای ایرانی
(مُ نُدْ دی)
محمد اسفزاری از مورخان و فضلای قرن نهم هجری است. وی مؤلف کتاب ’روضات الجنات فی تاریخ مدینه هرات’ است که تاریخی است از شهر هرات و آن را به نام سلطان حسین ابوالغازی مصدر کرده است. این کتاب وقایع تا سال 875 هجری قمری را متضمن است. وی در ترسل نیز مهارتی داشته و به شغل انشاء نامه ها و مناشیر دولتی مشغول بوده و رساله ای هم در این باب تألیف کرده و شعر نیز می گفته است. از اشعار اوست:
ز سرمه است آنکه می بینی به چشم هر پری پیکر
که از غوغای چشمش می کند خاک سیه بر سر.
و رجوع به تاریخ ادبیات براون ج 3 ص 481، 482 و 193 و حبیب السیر ج 3 چ خیام ص 348 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ مُدْ دی)
محمد بن سعیدالدین محمد بن مسعود بلیانی کازرونی، مکنی به ابوعبدالله و ملقب به نسیم الدین. از علمای قرن هشتم و از مشایخ بلیان است. وی در 65سالگی به سال 810 هجری قمری در لار وفات یافت.
لغت نامه دهخدا
(زَ کی یُدْ دی)
صفوه الزهاد و قدوه العباد شیخ الاسلام زکی الدین بن احمد اللوهوری معاصر محمد عوفی که در لباب الالباب چند جای از او نام می برد و از وی نقل قول می کند. رجوع به همین کتاب شود
عبدالعظیم بن ابی الاصبع، مکنی به ابومحمد. رجوع به ابن ابی الاصبع و عبدالعظیم... شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(زَ نُدْ دی)
دهی از دهستان بیلور است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 515 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(زَ نُدْ دی)
عمر بن سهلان ساوی. مؤلف کتاب بصائر نصیریه است که بنام نصیرالدین ابوالقاسم محمود بن ابی توبه مروزی وزیر سلطان سنجر تألیف کرد. در نیشابور اقامت داشت و کتاب شفای ابوعلی رابرای مردم می نوشت و از راه کتابت گذران می کرد. (از غزالی نامه ص 289 و 290). رجوع به تاریخ الحکماء شود
علی بن عبدالسلام. او پس از فرار عزالدین عبدالعزیز (پسر اولجایتو) از طرف ایلخان مغول به حکومت فارس رسید و دو سال در فارس حکومت کرد. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 2 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ نُرْ رَ صَ)
دهی از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز با 842 تن سکنه. آب آن از چشمه و اوجان چای. محصول آن غلات و حبوبات و درخت تبریزی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
ابن جعفر (ابوعبدالله) بن محمد بن معمر، مکنی به ابوالفضل ومعروف به زعیم الدین، مردی دانشمند و از رجال نامی دولت عباسیان بود و در عهد خلافت المقتفی و المستنجد والمستضیئی مقام خزانه داری داشت و به نیابت وزارت رسید. بیش از بیست سال در مقامات عالی خدمت کرد و به سال 570 هجری قمری در بغداد درگذشت.
لغت نامه دهخدا
ابن محمد بن محمد بن جهیر، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به زعیم الدین یا زعیم الرؤساء و مشهور به ابن جهیر. وی در عهد القائم بالله عباسی نیز پس از المتقدی بالله عهده دار کتابت دیوان زمام بود. و دو بار وزارت المستظهر را نیز به عهده گرفت که مجموعاً در حدود ده سال بطول انجامید. و سرانجام در سال 508 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی بنقل از مرآهالزمان ج 8 ص 55 و النجوم الزاهره ج 5 ص 186)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن جهیر، علی بن محمد بن محمد بن جهیر، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به زعیم الدین (یا زعیم الروسا) و مشهور به ابن جهیر. وزیر المستظهر عباسی. رجوع به علی بن محمد بن محمد بن جهیر شود
لغت نامه دهخدا